گلچین اشعار مدح و مرثیه (حصار عشق)

ساخت وبلاگ
بالا نرفت آنکه به پای تو پا نشدآقا نشد هر آنکه برایت گدا نشدمقصود از تکلم طور از تو گفتن استموسی نشد هر آنکه کلیم شما نشدروز ازل برای گلوی تو هیچ کسغیر از خدای عز و جل خونبها نشددر خلقتش زمین و مکانهای محترمبسیار آفرید ولی کربلا نشدگرچه هزار سال برای تو گریه کرده اندیک گوشه از حقوق لب تو ادا نشدما گندم رسیده شهر ری توایمشکر خدا که نان تو از من جدا نشدیک گوشه می رویم و فقط گریه می کنیمحالا که کربلای تو روزی ما نشدداغ تو اعظم است تحمل نمی شوددر حیرتم چگونه قد نیزه تا نشدشاعر: لطیفیان [ دوشنبه چهاردهم شهریور ۱۴۰۱ ] [ 14:5 ] [ محمد باقر حصاری ] [ ] گلچین اشعار مدح و مرثیه (حصار عشق)...
ما را در سایت گلچین اشعار مدح و مرثیه (حصار عشق) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fahl-ul-bayt5 بازدید : 127 تاريخ : سه شنبه 12 مهر 1401 ساعت: 9:03

نگاه گریه داری داشت زینبچه گام استواری داشت زینب رسیدم کربلا ای داد بی دادحسین سر جدا، ای داد بی دادچهل روز است گریانم حسین جانچو موی تو پریشانم حسین جانچهل روز است می خوانم حسین جانحسین جانم حسین جانم حسین جان همین جا شیرخواره گریه می کردرباب بی ستاره گریه می کرد همین جا دور اکبر را گرفتندز ما شبه پیغمبر ما را گرفتندهمین جا بود که دلها هم گرفت و ...کسی روی تن تو جا گرفت و ...همین که بر گلویت خنجر آمدصدای ناله ی زهرا در آمدهمین جا بود الف را دال کردندتنت را بارها پامال کردندته گودال را گودال کردندتو را با سم مرکب چال کردند تو ماندی و کبوتر رفت کوفهتو را کشتند و خواهر رفت کوفهخبر داری مرا بازار بردندمیان مجلس اغیار بردند [ جمعه بیست و پنجم شهریور ۱۴۰۱ ] [ 14:39 ] [ محمد باقر حصاری ] [ ] گلچین اشعار مدح و مرثیه (حصار عشق)...
ما را در سایت گلچین اشعار مدح و مرثیه (حصار عشق) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fahl-ul-bayt5 بازدید : 123 تاريخ : سه شنبه 12 مهر 1401 ساعت: 9:03

یک اربعین برای تو حیران شدم حسینمانند گیسوی تو پریشان شدم حسینبا چند قطره اشک دلِ من سَبُک نشدابری شدم به پای تو باران شدم حسینزلفی اگر که ماند برای تو پیر شددر اول بهار، زمستان شدم حسینکوفه به کوفه، کوچه به کوچه، گذر گذرقاری شدی، مُفسّر قرآن شدم حسیندیدی چگونه آخر عمری دلم شکستدیدی چگونه پاره گریبان شدم حسینتو رفتی و کنار خودم گریه می کنمدارم سَرِ مزارِ خودم گریه می کنمای سایۀ بلند سرم، ای برادرمآئینه ی تَرَک تَرَک در برابرمبالم شکسته است و پرم پر نمی زنداما هنوز مثل همیشه کبوترممن قول داده ام که بگیرم سَرٓ تو رااز دست نیزه ها و برایت بیاورمحالا سری برای تو آورده ام ولیخاکستری و خاکی، ای خاک بر سرم!بگذار اولِ سخن و شکوه ام تو راای ماه زینب از نگرانی درآورمهر چند کوچه به کوچه تماشا شدم ولیراحت بخواب دست نخورده است معجرمتو رفتی و کنار خودم گریه می کنمدارم سَرِ مزار خودم گریه می کنم*صدا زد: حسین جان!...*هم پیرهن که ماند برایم، بدن نداشتهم که تن تو روی زمین پیرهن نداشتای بی کفن برادرم ای بوریا نشین!این چادرم لیاقت خلعت شدن نداشت؟آن گونه ای که من وسط خیمه سوختمپروانه هم دل و جگرِ سوختن نداشتمردی نبود اگر، یَلِ اُمُّ البنین که بودهرگز کسی نگاه جسارت به من نداشتُ گُل های باغت همه از رنگی گرفته اندیعنی کسی نبود که دستِ بزن نداشتتو رفتی و کنار خودم گریه می کنمدارم سَرِ مزار خودم گریه می کنمهر چند در مسیر سرت ازدحام بوداما درست مثل همیشه امام بودبی تو سوار ناقه ی عریان شدم حسین!من که به روی چشم علمدار جام بودیادم نمی رود سَرِ بالا نشین توبازیچه ی نگاه اهالی شام بودبا دستِ سنگ، صورت تو خط خطی شدهاز بس که آفتابِ تو نزدیکِ بام بود [ جمعه بیست و پنجم شهریور ۱۴۰۱ ] [ 14:41 ] [ محمد باقر گلچین اشعار مدح و مرثیه (حصار عشق)...
ما را در سایت گلچین اشعار مدح و مرثیه (حصار عشق) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fahl-ul-bayt5 بازدید : 127 تاريخ : سه شنبه 12 مهر 1401 ساعت: 9:03